مناجات پایان ماه رمضانی و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
سفره را جمع نکن، باز گدا پشت در است باز کن در به رویم، آبرویم در خطر است رحم کن، آتش هجران جگرم را سوزاند چونکه اسمم پس از این رهگذر دربدر است همه رفـتـند و من بیسر و پا جامـاندم آنکه آلوده و بیکس شده این یک نفر است آشـنـاهـا چـقـدر بـر سـر من داد زدنـد آنقدر بنـدۀ تو وقت گـناهـان قـدر است دست خـالی مرا هیچ رفـیـقی نگـرفت خرج بیچارگیام گردن این چشم تر است کمکم کن که زمین خوردن من نزدیک است آنچه که وزر و وبالم شده این زخم پر است بـاز ذکـرم شـده امـشـب بـعـلـیٍ بـعـلی چه کنم! هر قسمی غیر علی جان ضرر است چونکه مهمان شب اول قبرم حسن است عفوت از آنچه که فکرش بکنم بیشتر است میرسد وقت سحر، عطر و بوی کرببلا هر نسیمی که میآید طرفم خوش خبر است مــادری کـاسـۀ آبـی تــه گــودال آورد آه! چشمش به لب خاکی و خشک پسر است گفت اگرچه ز در خانه لگد خوردم من چکـمۀ قـاتـل تو باعث درد کـمر است |